And Ali al-Hasan ibn Alhjh Lvlyk total Allhm Slvatk against Bayh and Phi Phi just total Hzh Vlya Sah and Hafza and Qayda and Nasra and Dlyla and identically even Tsknh Arzk Tva and Tmth Fyha Tvyla
اللهم کل لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائداً و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا
The world has been shaken by beating Mdnt. Winds scattered in every direction, upon his Stmbarhhay kill. From the ground, they look at the order of seconds
جهان در تپش آمدنت به لرزه درآمده است.
بادها پراکنده در هر سو، ستم‌باره‌های خویش را بر دوش می‌کشند.
اهل زمین، ثانیه شمارها را مرتب نگاه می‌کنند.
A savior, a savior who can give them relief from pain and sorrow. Trees disperse their hair yellow, and cold season to season to live up to the time Mysparnd Jvanhhayshan bring prosperity.
یک منجی، فقط یک منجی است که می‌تواند آنها را از درد و رنج و غم خلاصی بخشد.
درختان گیسوان پریشان خویش را فصل به فصل به دست زمان می‌سپارند تا زردی و سرمای زندگی را به ساعت سرسبزی جوانه‌هایشان برساند.
Soil hearts in exile, a stranger and just die. Fish hearts do not tolerate drought, the love and kindness. Eyes, dry springs have less to think that Gryhhay parting tears of joy, they are not safe.
دل‌ها در غربت خاک، غریبه و تنها جان می‌دهند.
ماهیان قلب‌ها خشک‌سالی محبت و مهربانی را تاب نمی‌آورند.
چشم‌ها چشمه‌های خشکی شده‌اند که کمتر به اشک شوق می‌اندیشند که گریه‌های فراق، آنان را امان نمی‌دهد.
The roots penetrate deep into the thirsty land, and bear statues stand no more. Byamvaj vessels justice in the clamor of voices rose and the captains sitting atheist, yet claim Khvyshnd Hqtlby.
تشنگی بر اعماق و ریشه این دیار نفوذ کرده و تندیس‌ها تاب ایستادن را بیش از این ندارند.
کشتی‌های عدالت و انصاف در هیاهوی بی‌امواج صدایشان به گِل نشسته‌اند و ناخدایان خدانشناس، هنوز در ادعای حق‌طلبی خویشند.
All eyes save the pattern Dvkhthand empty hands and take away space from falling SAVE.’s Hard, hard to see the sunrise each day and the sun has Bgshayy eye, without the news is coming from you.
همه چشم به نجات دهنده‌ای دوخته‌اند که دست‌های رها و خالی را بگیرد و از این فضای در حال سقوط نجات بخشد.
سخت است؛ سخت است هر روز چشم بگشایی و خورشید را ببینی که طلوع کرده، بی‌آنکه خبری از آمدن تو آورده باشد.
It is hard to do the seventh day long weekend a few days and still no show on the road towards Nbyny
سخت است تا آخر هفته روز شماری کنی و روز هفتم بلند شوی و باز هم هیچ کس را در آن سوی جاده نبینی
