سوگنامه ستاره ها
مرحوم سيد بن طاوس در كتاب [الهوفعلى قتلى الطفوف] مىگويد: «وقتى على اكبر به سوى پدر آمد و اجازه جنگ خواست امام حسين (ع) بدون درنگ اذنش داد [. ثم نظر اليه نظر آيس منه] وسپس نگاهى مأيوسانه بر اندام او انداخت و بى اختيار قطرات اشك بر صورتش جارى شد و گفت. خداوندا تو شاهد باش كه جوانى به سوى اينسپاه رفت كه از لحاظ اندام و اخلاق و سخن گفتن از همه مردم به رسول توشبيهتر بود و در هنگام على بن الحسين به دشمن نزديك شده و به جنگ پرداخت و زد و خورد سخت و خونينى نموده عدهاى زيادى را كشت وسپس به سوى پدر آمد و گفت: «يا ابه العطش قد قتلنى و ثقل الحديد اجهدنى پدر جان تشنگى مرا مىكشد سنگينى سلاح مرا به تعب انداختهاست» [اللهوف على قتلى الطفوف سيد بن طاوس مترجم: سيد محمد صحفى ص 92- 93 [. از اين عبارت روشن مىشود كه على اكبر صراحتا ازامام (ع) طلب آب نكرده است گويا از سخن او به طور كنايى آب خواستنفهميده مىشود در اين باره شايد بتوان گفت كه منظورش راه تهيه كردن آب مىباشد. علامه مجلسى (ره) در بحار الانوار ج 45 ص 43 چنين گفتهاست. على بن الحسين آن قدر به جنگ ادامه داد كه ضجه سپاه كوفه به خاطر زيادى تلفات بلند شد و روايت شده كه او با اينكه بشدت تشنه بوديكصد و بيست نفر را به هلاكت رسانيد سپس نزد پدر بازگشت و گفت پدرجان تشنگى جانم را به لب آورد و سنگينى لباس رزم خسته و فرسودهامكرد آيا راهى براى تهيه آب وجود دارد كه با رفع تشنگى در جنگ با دشمنانتوانمندتر شوم. امام حسين (ع) گريست و انگشتر خود را به او اعطا كرد و فرمود آن را در دهانت نگهدار و به ميدان جنگ بازگرد و» آنچه كه از نقلعلامه مجلسى بدست مىآيد اين است على اكبربراى تجديد قوا و توانمند شدن در مقابل سپاه دشمن راه تهيه آب را از پدرش سؤال كرده است و ايننشانگر شجاعت على بن الحسين است. با توجه به رجزهايى كه على اكبر در ميدان نبرد در مقابل دشمن مىخواند ميتوان فهميد كه مرادش از ابرازتشنگى در پيش پدر اظهار واماندگى و عجزش نيست بلكه مىگويد اگر آب مىبود بهتر از اين مىجنگيدم:
انا علىّ بن الحسين بن علىّ من عصبةٍ جدّ ابيهم النبى
منم على پسر حسين بن على از گروهى كه جدّ پدرشان پيامبر است
انا علىّ بن الحسين بن علىّ واللّه لا يحكم فينا ابن الدّعى
منم على پسر حسين بن على بخدا قسم كه زنازاده بر ما حكومت نتواند كرد
اطعنكم بالرُّمح حتى ينشنى اضربكم بالسيف احمى عن ابى
با نيزه مىزنم تا نيزه خم شود با شمشير بر شما مىزنم تا از پدر دفاع كنم
نحن و بيت اللّه اولى بالنبى ضرب غلامٍ هاشمىٍّ علوىٍ
به كعبه سوگند كه ما سزاوارتر به پيغمبريم زدن جوان هاشمى كه علوى است
آمدن زینب (س) به قتلگاه علی اکبر (ع)
شيخ مفيد در كتاب الارشاد ماجراى شهادت على اكبر و آمدن حضرت زينب (س) به قتلگاه را چنين نقل مىكند: «امام حسين (ع) آمد، تا بر سر آن جوان ايستاده، فرمود: خدا بكشد مردمى كه تو را كشتند. اى پسرم، چه بسيار اين مردم بر خدا و بر دريدن حرمت رسول خدا بى پاك گشتهاند و اشك از ديدگان حق بينش سرازير شد. سپس فرمود: پس از تو خاك بر سر دنيا در اين حال زينب (س)- خواهر امام حسين (ع)- از خيمه بيرون دويده، فرياد مىزد: اى برادرم و اى فرزند برادرم و شتابانه آمد، تا خود را بروى آن جوان انداخت. امام حسين (ع) سر خواهر را بلند كرده، او را بخيمه باز گرداند و»،(1). مرحوم سيد بن طاوس هم آمدن زينب (ع) به قتلگاه، كنار جنازه فرزند برادرش على اكبر را نقل كرده است،(2) و اين كه صد در صد آمده است يا نه نمىشود قطعاً و جزماً در اين مورد اظهار نظر كرد و ارباب مقاتل و آنهايى كه متعرض اين مسأله شدهاند گفته راوى را مطرح مىكنند. در فرض قبول، آمدن زينب كبرى (س) به قتل گاه، زمانى بوده است كه امام حسين (ع) محاصره دشمن را شكسته و خودش كنار جنازه فرزندش حاضر و خواهرش را به خيمه برگردانده بود. ابى مخنف نيز مثل صاحب «لهوف» مطلب را نقل كرده است،(3).
پىنوشت
(1)) شيخ مفيد:» الارشاد «، ترجمه و شرح سيد هاشم رسولى محلاتى شيخ مفيد،» الارشاد «، ترجمه، محمدباقر ساعدى خراسانى، 459، انتشارات اسلاميه (
(2)) سيد بن طاوس،» اللهوف على قتلى الطفوف «، صفحه 128، انتشارات اهل بيت (
(3)) ابى مخنف لوط بن يحيى الازدى الغامدى الكوفى:» وقعه الطف «، ص 243، تحقيق محمد هادى يوسفى غروى، انتشارات جامعه مدرسين (
در سوگ ستاره ها
دشت کربلا
کربلا، مدفن سيد الشهداست، سرزميني که عظيمترين حماسه خدايي بشر، درعاشوراي سال 61 در آن اتفاق افتاد و موجش سراسر تاريخ و پهنه جهان را فرا گرفت.خاک آن، بوي خون مي دهد و تربت کربلا مقدس و الهام بخش است و در فضيلت آن، روايات بسياري نقل شده است. کربلا سمبل ايثار و جانبازي و شهادت طلبي و شوق و شور حماسي شناخته شده است و در طول تاريخ نيز، کانون عشقهاي برتر بوده و همچون مغناطيسي، دلهاي مشتاق و شيداي معرفت را به سوي خود کشيده است.در حماسه دفاع مقدس ايران نيز، بسياري از رزمندگان اسلام، به شوق کربلاو زيارت حرم حسيني، جبهه ها را در مي نورديدند و با بعثيان کافر مي جنگيدند و رو به کعبه عشق، کربلاي سيد الشهدا «ع » شهيد مي شدند، چون کربلا سمبل هر جايي است که صحنه ديگري حق و باطل باشد.
خدایا....خدایا...
خدایا بعد از حادثه عاشورا که زنان و کودکان و دختران به اسارت برده می شوند همه با هم از شمر ملعون و عمربن سعد می خواهند تا از دروازه ای وارد شام بشوند که کمتر مرد نا محرم در آنجا باشد اما امروز دختران ما برای تماشای سینه زنی و دسته جات عزاداری از راهی می روند که بیشترین مرد در آنجا تجمع کرده باشد خدایا زینب (س) و بقیه خود را آنچنان می پوشانند که حال که به اجبار به این سو که پر از نامحرو و نامرد است حداقل دیگر پیام حجاب و حفظ حریم را انتقال دهند اما امروز دختران و زنان ما موهای خود را بیشتر از پبش به تماشا گذاشتند.
خدایا…
خدایا…
اللهم عجل لولیک الفرج